فیلم قدمزدن محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه و سیدعباس عراقچی، معاون سیاسی وزیر امور خارجه چند روزی است که نقدها و سوالهای زیادی به همراه داشته است. این چهرههای سیاسی روی برگها چه کار میکردند و چرا هدفونی در گوش داشتند. به گفته امیر وارسته، کارگردان این نمایشِ اجرا محور که «گذر نئولیبرالیسم» نام گرفته بود، در هدفون صدای ناله و فریاد مردم به گوش افرادی که در آن شرکت کردند، رسیده است. درباره چرایی و چگونگی اجرای این آرت پرفورمنس، خبرنگار ایرناپلاس گفتوگویی با وارسته انجام داد که در ادامه میخوانید.
چرا اسم این آرتپرفورمنس –نمایش اجرامحور- را «گذر نئولیبرالیسم» گذاشتید؟
«گذر» به معنای جادهای است که ابتدا، انتها و ساختار مشخصی دارد. گذر یک واژه فارسی و نشان دهنده مسیر مشخص است؛ ترکیب آن با واژه نئولیبرالیسم، گوشه میزند به بحث نظام سرمایهداری جدیدی که در دهههای اخیر در تمام دنیا در حکومتها -فارغ از ساختار حکومتی که دارند- نصب شدهاست. روندی که منجربه فربهشدن بالادستان و فقیر شدن فرودستان میشود و در همه حکومتها، بهصورت مشترک و یکسان است. خروجی رویکردی که مسئولان در صندوق بینالمللی پول و ساختارهای جهانی در معادلات اقتصادی و تعریف و رویکردی که بین روابط کشورها در حال پیگیری است، همان خروجی نظام اقتصادی نئولیبرالیسم در دنیا است. این نظام اقتصادی در حقیقت بازتابها و مراتب اجتماعی مانند فقر، راهبری اشتباه فرهنگی و ... دارد.
به نظر شما چقدر این پرفورمنس، جامعه و حاکمیت را تحت تاثیر قرار میدهد؟ جامعه هدف شما مردم بودند یا مسئولان؟
دغدغه پرفورمر یا کارگردان هنری این است که مردم یا حاکمان فارغ از داخلی و خارجی، متوجه روند گذر نئولیبرالیسمی در جامعه شوند، اصرار من به داشتن نگاه بینالمللی و داخلی به صورت همزمان است. معتقدم جامعه ناآگاه بسیار بیرحمتر از حاکمیت آگاه است. جامعه ناآگاه سختی اجرای چنین کاری را، آن هم بدون مجوز نه تنها در ایران بلکه در دنیا برنمیتابد و سریعا با برچسبهای سفارشی بودن، اثر را تخطئه میکند. بدون توجه به اینکه مفهوم اثر چیست و این کار هنری به چه دردی میخورد؟ جایگاه و تاثیر وزیر امور خارجه در این پرفرمنس چیست؟
جامعه ناآگاه نمیتواند تحلیل کند که همکاری با سیاستمداران در این حد، تا چهاندازه دشوار است. پیامی که قرار است به حاکمان داده شود در نقد وادادگی آنها در نظام سرمایهداری نوین جهانی است و البته بازتابی که بر مردم دارد. در حقیقت صدای فریادهایی که از مردم در این اجرا در گوش مخاطبان پخش شد، به فقر و برخوردهای اجتماعی مشخصی که در تمام دنیا و ایران اتفاق افتاده است و اعتراف به اشتباه بودن این کار، گوشه میزند. همچنین مردم مخاطب این اجرا هستند. مردمی که در این پرفورمنس شرکت کردند، به مثابه همان برگها بودند و اشارهای داشتم به اینکه همه ما انسانها این ظرفیت را داریم که وقتی روی فرایند مشخص برحسب شانس -که میتواند با تجارت خوب یا با رانت دولتی برای ما اتفاق بیفتد- در بدنه طبقه بورژوای جامعه قرار بگیریم. وارد طبقه بالادستان که میشویم، این ظرفیت را داریم که وارد سیستم نظام سرمایهداری جهانی شویم و از این نظام سرمایهداری نوین جهانی و از امکاناتی که برای این طبقه فراهمآوری شده است، لذت ببریم و طبقه فرودست را فراموش کنیم.
بُعد بینالمللی این حرکت چگونه انجام خواهد شد؟ چطور میخواهید در جامعه بینالمللی تاثیرگذاری داشته باشید؟
خیلی سخت، زیرا لابی رسانه در دنیا در اختیار نظام نئولیبرالیستی قرار دارد. کارکردهای اقتصادی میتواند شاخصهای نئولیبرالیسمی مانند رسانه، ساز و کار فرهنگی و... را در اختیار خود قرار دهد. وقتی پول وجود دارد این شما هستید که میتوانید در تعیین افراد تاثیرگذار باشید؛ شما راهبر هستید. نقد من بر نظام نئولیبرالیسم در دنیا این است. برای اینکه بتوانم از رسانه برای رساندن پیامم در دنیا استفاده کنم، چشمانداز روشنی ندارم؛ اما تلاشم را میکنم.
خوشبختانه گاهی پروپاگاندای خبری زردی که علیه کارم به وجود میآید، کمک میکند تا بتوانم پیامم را به گوش مردم برسانم. بدون اینکه مصاحبهای کرده باشم، اشاراتی از اجرایم در شبکه bbc، بلومبرگ و در واکنش به راستگرایی افراطی در برزیل دیدم اما در حوزه منطقهای خودمان مانند ایران و عراق بازخوردی ندیدم. روند خصوصیسازی نئولیبرالیسم جذابیتهای زیادی برای اقتصاددانان و متولیان حوزه اقتصادی دارد اما در عملکرد و خروجی باعث اتفاقی میشود که برای هپکو یا فولاد خوزستان افتاد که در آن، نهایتا کارگران و قشر زحمتکش متضرر شدند. نمیخواهم فرایندی را که متاثر از فساد ساختاری خصوصیسازی یا ناشی از خصوصیسازی است، تحلیل یا تفسیر کنم. بههر حال من درگیر خروجی هستم که در ایران و تمام دنیا اتفاق میافتد و در فرانسه در نهایت موجب اعتراضی میشود که درگیر بحث فقر و نظام اقتصادی است. خروجی آن در ایران منجر به آسیب دیدن هموطنان ما میشود، این اتفاق در عراق و شیلی هم افتاده است. به همین دلیل میگویم «گاهی با فقر و گاهی با گلوله»، موضوع فرودستتر شدن و پایینتر رفتن وضعیت معیشت مردم طبقه متوسط رو به پایین است.
شما در اجرا و گفتار به نکتههای سیاسی اشاره میکنید، در پرفورمنس شما دیدیم که این هنر جدای از سیاست نیست و رو به سیاست است، اما میان هنرمندان دوگانگی فکری وجود دارد، برخی هنر را برای هنر میخواهند و میگویند که نباید هنر را با سیاست قاطی کرد این تفکر را در آثار شاعران و نویسندگان هم میبینیم. نظر شما چیست؟ آیا هنر باید برای هنر بماند یا باید ابعاد سیاسی پیدا کند؟
به هر حال ما منبع مشخصی از نظر اعتباری نداریم که آیا هنر برای هنر اولیت دارد یا هنر متعهد، اما اگر به بحث اندیشمندان داخلی و خارجی در این خصوص مراجعه کنیم قطعا رویکرد مختلفی میبینیم. اصغر کفشچیانمقدم خاطرهای از علامه محمدتقی جعفری تعریف کرد، او در بحث اندیشه اجتماعی خود معتقد است که به هنر برای هنر روی آوریم، زیرا در هنر متعهد این سوال پیش میآید که متعهد به چه چیز؟ متعهد به چه کس؟ متعهد به انقلاب فرانسه یا انقلاب کمونیستها؟ در مجارستان در کمتر از یک دهه تمام هنرمندانی که دغدغههای جذاب و درستی درباره آزادی انسان پیگیری میکردند، درنهایت توسط حکومت چپ مجارستان زندانی و کشته شدند. دکتر کفشچیان معتقدند هنرمند نمیتواند به ایدئولوژی خاصی تمرکز کند زیرا نمیدانیم این تفکر در آینده تغییر کند یا از بین برود. پس «هنر برای هنر» خالقتر، خالصتر و صادقانهتر است و کارکرد بهتری خواهد داشت.
بازخورد این اجرا چگونه بود؟ شما که به نئولیبرالیسم نقد دارید، آیا جایگزینی برای آن متصور شدهاید؟
بعد از اجرای این پرفورمنس، مورد خطاب شدید چپها، سلطنتطلبها، اصولگراها و اصلاحطلبها قرار گرفتم، به من واکنش نشان دادند زیرا در حال حاضر تعهدی به هیچکدام از ژانرهای سیاسی دنیا ندارم. نمیگویم نئولیبرالیسم نباشد، حکومت دموکراتیک یا چپ کارگری باشد نه هیچ کدام از اینها را تایید و رد نمیکنم. من شایستگی تفسیر و تایید چگونگی حکومت بر یک کشور یا دنیا را ندارم؛ زیرا من متخصص و کارشناس حکومتداری یا ژانرهای حکومتمداری در دنیا نیستم. اصرار دارم باید برای هنر اجتماعی تفکیک باریکی با هنر متعهد در نظر داشته باشیم. هنر اجتماعی میتواند اعتراض کند یا به خروجی فرآیند گوشه بزند منهای اینکه فرایند، چه بوده. وقتی منجر به فقر میشود، میتوان به آن گله و نقد کرد. جای اینکه اسمش را هنر متعهد بگذاریم یا هنری که رویکرد سیاسی دارد، پیشنهاد من این است که به آن هنر مفهومی بگوییم. به نظرم هنری که مفهومی را راهبری کند، جذابیت اجتماعی زیادی ندارد، نمیتواند با مخاطب خود ارتباط برقرار کند و نهایتا محکوم به رفتن زیر سقف گالری با مخاطبان محدود فلسفی خود شود.
خیلیها منتقدند چرا به نقد و نظرها جواب نمیدهید؟
این همان کاری است که من زمان رانندگی انجام میدهم.تابآوری اجتماعی مردم بر اثر شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پایین آمده است، به نوعی مجبور به گفتن ناسزا هستند. تلاش من این است که به آنها لبخند بزنم و نمیخواهم آنها را متقاعد کنم که اشتباه میکنند. باید کاری کنم که تابآوری مرم به بالاترین حد خود برسد تا در برابر مشکلات اقتصادی و اجتماعی بتوانند بهترین راه حلها را برای تغییر و اصلاح ساختار موجود ترتیب دهند و به آن بپردازند.
در این پرفورمنس از افراد سرشناسی مانند سیدعباس عراقچی و محمدجواد ظریف استفاده کردید، چطور توانستید از این افراد دعوت کنید تا دراین اجرا حاضر شوند و با شما همکاری کنند؟
این سوال خیلیها است و معتقدند که چرا برای دیگران این اتفاق نمیافتد و نمیتوانند با این افراد ارتباط برقرار کنند. دسترسی به این افراد تقریبا غیرممکن است. فستیوال برگ در هفته آخر پاییز هرسال در میدان مشق –برای اینکه دانشگاه هنر آنجا قراردارد – با مجوزی که از وزارت امور خارجه صرفا برای استفاده از فضا میدهد، برگزار میشود. این فضا مشاع بین وزارت امور خارجه و دانشگاه هنر است؛ با حمایت مدیریت شهری، هرسال امکان ریختن و جمعآوری برگها در این فضا بهوجود میآید. امسال از ۲۰ هنرمند بهطور خاص دعوت کردند تا در این فستیوال شرکت کنند، یکی از آنها من بودم. غالب آثار چیدمانی بود و فقط دو یا سه اثر بود که قالب پرفورمنس داشت. برای برگزار کننده حساسیتی روی ایدههای اجرایی وجود نداشت، لذا ما مجوز خاص برای یک اثر نگرفتیم؛ که مجبور شویم خلاصه کانسپت اثر را پیشتر ارائه کنیم. یک پرفورمنس محیطی، در یک مکان اجرا شد. لوکیشنی که انتخاب کردم، مشخصا جلوی درِ وزارت امور خارجه بود. افرادی که در وزارت امور خارجه فعالیت میکنند، به اجبار از این فضا عبور میکردند. وقتی رودربایستی اجتماعی در جمع خبرنگاران با توانمندی هنرمند در ارتباط گرفتن با مخاطب همراه شد، چنین اجرایی به وقوع پیوست. سراغ دوستان رفتم و صادقانه خواستم تا در آن شرکت و صدای برگها را گوش کنند و گفتم «من صدای برگها را ضبط میکنم و باور خود را از طریق بلندگو به گوش شما میرسانم» و به غیر از شخص وزیر و افراد شرکت کننده کسی آن صدا را نمیشنید تا بتواند برای من مزاحتمی ایجاد کند. به نوعی افراد در عمل انجام شده قرار میگرفتند.
یعین هیچ هماهنگی قبلی انجام نشده بود؟
هیچ هماهنگی قبلی وجود نداشت. حتی برگزار کنندگان فستیوال هم موضوع برنامه مرا نمیدانستند.
چه شخصیتهایی در این اجرا شرکت کردند؟
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه، سیدعباس عراقچی، معاون سیاسی وزیر امور خارجه، حجتالاسلام مصطفی بروجردی از وزارت خارجه، محمدعلی سعادتی، شهردار منطقه ۱۲، هادی مظفری، مدیر کل دفتر هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودند. مهمترین بخش این اجرا مردم نازنین ایران بودند که در این پرفرمنس شرکت کردند. باید فیلم اشکهای بینظیر مردم را ببینید وقتی روی این برگها راه میروند. فکر میکنم این «خیشزدن بر خویش» فرصت مناسبی است برای اینکه دست کم اگر توان کار دیگری از من ناتوان برنمیآید، با ناله فرودستان همدردی شود.
میتوان گفت در زمان درست در مکان درست بودید. آیا توانستید به خواستهای خود و آنچه هدف شما بود برسید؟
هنرمند اجتماعی اگر این برچسب را شایسته خود بداند، باید زمان و مکان درست برگزاری اجرا را پیشبینی کند. اگر این اتفاق نیافتد هنرمند اجتماعی نیست. حظی که از برخورد با مخاطب دارم تمام آنچیزی است که برای هنرمند باقی میماند، اما منشا اثر بودن به اندازه زحمتی که هنرمند اجتماعی میکشد، وظیفه هنرمند اجتماعی نیست بلکه وظیفه و رسالت رسانه است. مجبورم در دنیای امروز امیدوار بنشینم تا اینکه این نوع مصاحبه انجام شود. و امید داشته باشم که این پیام در دنیا و کشور پخش شود.
نظر شما